آوای ریزه میزه
سلام دردونه مامان ناز خانوم من دخترک ریزه میزه من داریم به یک سالگیت نزدیک میشیم ....باورم نمیشه دخترک کوچولوی من بزرگ شده.... جونم برات بگه از اتفاقاتی که این مدت افتاد....7 خرداد به همراه مامان عطی و مامان عزیز و بابا ابی راهی تهران شدیم ....مامان جونی با دایی مجید و مامان عزیز 9 خرداد به سفر کربلا رفتن ....ما هم قرار شد بمونیم تهران تا بابا جواد شنبه که امتحان دانشگاه ازاد داشت بیاد دنبالمون....توی این 4 روزی در کنار خاله راحله و علی و النا حسابی بهمون خوش گذشت.....شما هم از این که یه جای جدید هستی با کلی اسباب بازی رنگ و وارنگ دورو برت هست حسابی کیف می کردی ....یه شب با خاله جون رفتیم رستوران....شما بسییییییییییییییییییی ش...
نویسنده :
سمانه
1:36